عشق کوچولوی ما

سونوی آنومالی و دیدار دوباره بابایی با عشق کوچولو

1393/3/18 10:01
نویسنده : مامانی
158 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااام قشنگه مامانننننن...خوبی عشق 18 هفته و 5روزه خودم؟؟؟ قربونت برم که هر روز بزرگتر میشی و شکم مامانی رو هل میدی جلو

خوشگل خودم منو بابایی با هزار عشق و امید یکشنبه 93/3/11 رفتیم سونوگرافی زعیم تا دوباره نی نی نازمون رو حسابی ببینیم و انرژی بگیریم..از همون لحظه ورود کلی با آقای دکتر گفتیم و خندیدیم و بابایی از همون شروع کرد به فیلم گرفتن. الهیییییییییییییی همین که تصویرتو تو صفحه دیدیم باورمون نمیشد اینقدر بزرگ شده باشی مامانی. فدات بشم که دیگه کاملا همه چیت معلوم بود اسکلته صورتت کاملللل مشخص بود دستای نازت با انگشتای خوشگلت پاهای گوگولیت خلاصه خیلی واضح بود تصویرت ملوسکمممممم..

اولین چیزی که دکتر گفت اینه که عشق نازنازی شما دخملهههههههههههههههه...هورااااااااااااااااا دیگه قطعی گفت هر چند که میدونستم دخملی عروسکممممم...فدای دخمل ناز و یکی یه  دونم بشم منننننننن..

بعدش صورتت رو دیدیم که دست کوچولوی نازت زیر چونت بود و دکتر میخندید که ژست گرفته واسه فیلم نمیدونی چقدر قربون اون دستات رفتم مامانی. دستتو بردی بغل صورتت تا بهمون نشون بدی حواست به ژستات هست. خیلی لحظات خوبی بود که نمیتونم وصفش کنم. منو بابایی فقط قربون صدقت میرفتیم و یه حالت عارفانه داشتیم و از شدت عشق تو نازنین چشمامون نمناک شده بود.

یکی از بهترین تصویرهایی که دیدیم این بود که خمیازه کشیدیییییییییییی و خیلییییییییی جالب بود که کاملا معلوم بود تو سونو..فدای اون لب غنچه ایت بشم اخه خوشگلم. کی میشه بیای بغلمو اون لبای خوردنیتو محکم ببوسمممممم..

آقای دکتر همه اندامها و مغز و شکم و خلاصه تموم فاکتورای مهم رو چک کرد و گفت همه چی خوبه خدارو شکر..راستییییییییییییی وزن دخمل تپلیمون تو 17 هفته و 5روز، 190 گرم بودددددددد ای جونممممممممم...دکتر گفت دختر قد بلندی به نظر میرسه قربون قد و بالات برم عزیز دلم.

جفت خلفی بود. وضعیت قرار گیریت طولی و پرزانتاسیون متغیر بود. همه چی نرمال بود. طول سرویکسم هم 35 میلیمتر بود که با توجه به سونوی ان تی که 40 بود 5 میل کم شده بود. هر چند که یکم نگرانم کرده ولی دکتر گفت خوبه و طبیعیه و بالای 30 مشکلی نداره. امیدوارم تا آخر بارداری کاهش نداشته باشه و با خیال راحت 9 ماه رو پشت سر بذاریم قشنگم. به خصوص که مامانی میره سر کار و همش تو راهه و فعالیت داره و همین نگرانیمو بیشتر میکنه. تو رو به خدای مهربون سپردم و میدونم حساااااااااابی مواظبته و هواتو داره کوچولوی نازم. بعد از سونو هم جواب آز غربالگری و سونو رو بردیم پیش خانم دکتر و خدارو شکر همه چی خوب بود و برای 4 تیر باید دوباره بریم پیش دکتر.

بابایی چند روزی بود از وقتی بهش گفتم بالش باراری هست و میگن خوبه، اصرار داشت که باید حتما برات بخرم تا راحت بخوابی شبا هر چند که خدارو شکر خوب خوابم میبره. هر چی داروخونه بود سر زده بود ولی پیدا نکرده بود. 5شنبه شب که باهم بیرون بودیم باز هم رفت داروخونه که گفتن لوازم پزشکیا و سیسمونی فروشیا ممکنه داشته باشن تا بالاخره موفق شدیم از یه سیسمونی فروشی بخریم. از اون شب همش بغلش میکنم و راحتتر از قبل میخوابم یعنی میخوابیم دوتایی دخمل ملوسمممممممم..

از همون فروشگاه یه لباسم واسه تو دخمل نازمون خریدیم که عکسشو میذارم..امیدوارم به سلامتی بیای و تو تنت ببینیم عروسکککککککککک خوشگلللللللمممممممم...میدونم که خیلییییی خوردنی میشی تپلی خودم. بیصبرانه منتظریم بیای بغلمون و غرق در عشق و شادی کنی زندگی عاشقانمونو. دوست داریممممم دخمل یکی یه دونه خودمونیییییییییییییییییییی

 

      

      

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)